معنی خودکشی ژاپنی

حل جدول

خودکشی ژاپنی

هاراگیری


خودکشی به سبک ژاپنی

هاراگیری


خودکشی

انتحار

اثری از امیل دورکیم

لغت نامه دهخدا

خودکشی

خودکشی. [خوَدْ / خُدْ ک ُ] (حامص مرکب) انتحار.


خودکشی کردن

خودکشی کردن. [خوَدْ / خُدْ ک ُ ک َ دَ] (مص مرکب) خود را کشتن. انتحار کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
- خودکشی کردن برای امری، سخت خواهان آن بودن و کوشش و تلاش بسیار برای بدست آوردن آن کردن. (یادداشت بخط مؤلف):
دیشب چه خودکشی که نکردم بکوی تو
بیرون نیامدی بتماشا چه فائده ؟
ملا ناظم (از آنندراج).
اول ببزم مهروفا خودکشان کنند
آنگاه معنی دل ما را بیان کنند.
اسیر (از آنندراج).
تذرو وکبک برای چه خودکشی نکنند
که در نشیمنشان شاهباز مهمان شد.
فرج اﷲ شوشتری (از آنندراج).


ازگیل ژاپنی

ازگیل ژاپنی. [اَ ل ِ پ ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به انبه ٔ ژاپنی شود.

فرهنگ عمید

خودکشی

خود را کشتن، عمل ارادی شخص برای کشتن خود، انتحار،
[عامیانه، مجاز] کوشش بسیار در امری،

مترادف و متضاد زبان فارسی

خودکشی

انتحار، قتل‌نفس،
(متضاد) نسل‌کشی، تلاش‌مفرط، تقلای زیاد، کارمستمر

فرهنگ فارسی هوشیار

خودکشی

خود را بوسیله ای کشتن انتحار، کار زیاد کردن کوشش بسیار کردن.


لوبیا ژاپنی

تلک ژاپنی

فرهنگ معین

خودکشی

خود را به وسیله ای کشتن، انتحار، (کن.) کار زیاد کردن، کوشش بسیار کردن. [خوانش: (~. کُ) (حامص.)]

فارسی به عربی

خودکشی

انتحار


ژاپنی

یابانیون

فارسی به آلمانی

ژاپنی

Japaner (m), Japanisch

معادل ابجد

خودکشی ژاپنی

2003

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری